به گزارش خبرنگار مهر، منابعی چون «اسرار آل محمد» با نام اصلی «کتاب سلیم بن قیس هلالی» که از قدیمیترین کتب تاریخ بعد از پیامبر است، «الشافی فی الإمامه و إبطال حُجَج العامه» اثر سید مرتضی علم الهدی، «تاریخ الیعقوبی» اثر احمد بن ابی یعقوب، «تاریخ دمشق» اثر ابن عساکر، «طبقات الکبری» اثر محمد بن سعد بن منیع بغدادی، «التنبیه و الاشراف» اثر علی بن حسین مسعودی، «الاحتجاج» علامه طبرسی، «تقویم شیعه» اثر شیخ عبدالحسین نیشابوری، «المغازی» اثر محمدبن عمر واقدی، جلد پنجم از «مستدرک سفینهالبحار» اثر آیتالله شیخ علی نمازی شاهرودی و… روایت کردهاند که روز ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری پیامبر به عدهای خاص از صحابه دستور فرمودند که برای سفر به روم و جنگ با رومیان به امیری و فرماندهی اسامه بن زید آماده شوند.
با این اوصاف اما این تعداد از صحابه از اینکه زیر بیرق فرماندهی اسامه جوان کراهت داشتند. به همین دلیل از این امر سرباز زده و سپاه اسامه حرکت نکرد. واقدی در «المغازی» نوشته است که: «هیچکس از مهاجرین اولیه نمانند، مگر اینکه به این جنگ فراخوانده شد.» پیغمبر مکرم اسلام در این روزها در بستر بیماری بود و دو روز بعدش وفات کرد. اینکه چرا سپاه اسامه حرکت نکرد یکی از مهمترین مسائل تاریخ اسلام در حیات پیامبر مکرم اسلام است.
منابع تاریخی روایت کردهاند که روز ۲۶ صفر سال ۱۱ هجری پیامبر به عدهای خاص از صحابه دستور فرمودند که برای سفر به روم و جنگ با رومیان به امیری و فرماندهی اسامه بن زید آماده شوند آن دسته از صحابه که علیرغم وجود دستور صریح پیامبر به سپاه نپیوستند، بیماری پیامبر را بهانه کردند. واقدی در «المغازی» و ابن عساکر در «تاریخ دمشق» اشاره کردهاند که یکی از کسانی که از رسول خدا (ص) اجازه درخواست کرد تا حرکت سپاه تا بهبودی ایشان به تأخیر بیفتد، ام ایمن، مادر اسامه بود که رسول خدا (ص) با درخواستش مخالفت میکنند. در نهایت سپاه پس از وفات رسول خدا و آغاز خلافت ابوبکر حرکت کرد.
حضرت رسول اکرم (ص) به اسامه علاقه بسیار داشت و در مواردی نیز او را طرف مشورت خود قرار میداد. با این اوصاف اما پس از عثمان آنگاه که امت با حضرت امیرالمومنین امام علی (ع) بیعت کردند، او در حرکتی عجیب و دور از انتظار بیعت نکرد. درباره سرباز زدن اسامه از بیعت حضرت علی (ع) و سپس کنارهگیری او از حوادث این دوران، برخی اسامه را با چند تن دیگر از صحابه از جمله فرقهای خاص محسوب کردهاند. علمای امامیه و برخی از معتزله این رفتار اسامه و دیگر اصحاب را به شدت مورد انتقاد قرار دادهاند.
با این همه در پارهای مآخذ حدیثی چنین نقل شده که اسامه بعدها از نظر خود بازگشت. بویژه روایتی از حضرت امام محمد باقر (ع) این حرکت را تایید کرده است. بنابراین از نظر شیعه نباید اسامه را مذمت کرد و درباره او جز به نیکویی نباید سخن گفت و حتی بنابر همین مآخذ امیرالمومنین، بهانه او را برای همراهی نکردن با خود را پذیرفت و به عامل خود در مدینه نوشت که برای اسامه عطایایی در نظر بگیرد.
مذمت سرپیچی از سخن پیامبر
خداوند تبارک و تعالی در آیه ۴۲ از سوره مبارکه نسا فرموده است: «یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثًا». ترجمه آیه چنین است: «در چنین روز کسانی که کفرورزیده و از پیامبر سر پیچیدهاند آرزو کنند کاش زمین [آنان را فرو برد و] بر آنان هموار گردد و سخنی را از خداوند پنهان نمیتوانند داشت.»
همچنین آیه دوم از سوره مبارکه حجرات چنین است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ.» یعنی «ای کسانی که ایمان آوردهاید صداهایتان را از صدای پیامبر بلندتر مسازید، و در سخن با او، مانند بلند حرف زدنتان با همدیگر، بلند حرف مزنید مبادا که اعمالتان تباه شود و آگاه نباشید.»
همچنین خداوند برای عبرت دیگران نیز سخن از عذابهایی میکند که به علت سرپیچی از دستور و سخن پیامبران پیشین بر امتها نازل شده بود. به عنوان مثال در آیه هشتم از سوره مبارکه «الاطلاق» داریم: «وَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُکْرًا» ترجمه آیه چنین است: «و چه بسا شهرها که [اهالی آن] از فرمان پروردگارش و پیامبران او سرپیچی کردند، آنگاه به سختی از آنان حساب کشیدیم و به عذابی بیمانند معذبشان داشتیم.» آیاتی دیگری نیز از کلام الله مجید در مذمت سرپیچی از سخن پیامبر که همان سرپیچی از دستور خداست، وجود دارد.
عمل به اجتهاد شخصی و تفسیر به رای از سخن و کلام پیامبر باعث شد تا میان امت واحده ایشان چند دستگی رخ دهد خداوند از عذابی عظیم برای سرپیچی از دستور پیامبر خبر داده است. پس از درگذشت پیامبر مکرم اسلام (ص) وصیت ایشان مبنی بر امر امامت و خلافت نیز مورد سرپیچی قرار گرفت. بسیاری در همان روزهای ابتدایی پس از وفات پیامبر مکرم اسلام این دستور را با رای و اجتهاد شخصی خود تفسیر کرده و آن را از جایگاه اصلیاش خارج کردند. حضرت امیر (ع) مصالح امت اسلام را مدنظر قرار داده و از حق خود چشم پوشی فرمودند.
عمل به اجتهاد شخصی و تفسیر به رای از سخن و کلام پیامبر باعث شد تا میان امت واحده ایشان چند دستگی رخ دهد. این چند دستگی بویژه پس از آغاز خلافت امیرمومنان به عنوان خلیفه چهارم مسلمانان به اوج خود رسید. بسیاری از کسانی که صرفاً در ظاهر اسلام آورده بودند از جمله عمده بنی امیه و خاندان ابوسفیان، از این موقعیت سواستفاده و سنتهای جاهلی را احیا کردند. کار به جایی رسید که نوه پیغمبر مکرم اسلام (ص) یعنی حضرت سیدالشهدا (ع) را در ماه حرام به قتل رسانده و شهید کردند و این پیش نیامد جز با نیرنگ بنی امیه و سواستفاده از حماقت اشخاص و سوق دادن آنها به تفسیر و اجتهاد شخصی. متاسفانه عمده کسانی که باید به کمک پسر پیامبر میآمدند، به دلیل همین اجتهاد بیجا از کمک سرباز زدند و خود را به میدان مبارزه نرساندند. همه اینها در صورتی بود که حتی عرب جاهلی نیز در ماه حرام به جنگ و نبرد نمیپرداخت.
خداوند سرپیچی از دستور پیامبر را واجد عذابی عظیم دانسته است. پیامبر که انسان معمولی نیست که بتوان برای عمل نکردن به فرمانش بهانه آورد. بیماری پیامبر هم دلیلی برای سرپیچی از فرمانش نیست. سوال اینجاست که چه مصداقی را میتوان برای عذاب خداوند در نظر گرفت؟ آیا عذاب صرفاً به فرستادن توفان و… میشود؟ خیر. آیا میتوان همین چند دستگی در امت واحده پیامبر را که تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده، مصداق همین عذاب دانست؟
https://rooydadejadid.ir/?p=23608